برابر پارسی : بکار بردن
استعمال کردن
برابر پارسی : بکار بردن
فارسی به انگلیسی
apply, employ, use
to use, to apply
فارسی به عربی
استخدام , استعمال , انطبق , تمرین , مقبض
مترادف و متضاد
تمرین، استعمال کردن، ورزش، تمرین دادن، بکارانداختن
بکار انداختن، بکار بردن، استعمال کردن، مصرف کردن، بهره برداری کردن از، استفاده کردن
عمل کردن، بکار انداختن، استعمال کردن، تمرین کردن، تمرین دادن
رفتار کردن، بکار بردن، استعمال کردن، دسته گذاشتن، دست زدن به
متصل کردن، اجرا کردن، بکار بردن، اعمال کردن، درخواست دادن، بکار بستن، درخواست کردن، مورد استفاده قرار گرفته، بکار زدن، استعمال کردن، بهم بستن، شامل شدن، قابل اجرا بودن
مشغول کردن، استعمال کردن، استخدام کردن، بکار گرفتن، بکار گماشتن، استخذام کردن
پیشنهاد کاربران
استعمال کردن: عمل کردن، خواستار عمل شدن.
( ( آنچه دشمن را بدان دوست گردانی، اینجا استعمال باید کرد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۹ ) .
( ( آنچه دشمن را بدان دوست گردانی، اینجا استعمال باید کرد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۹ ) .
کلمات دیگر: