مترادف خیز کردن : خیز برداشتن، جهیدن، دویدن
خیز کردن
مترادف خیز کردن : خیز برداشتن، جهیدن، دویدن
مترادف و متضاد
۱. خیز برداشتن، جهیدن
۲. دویدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) جهیدن جست برداشتن .
لغت نامه دهخدا
خیز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیز برداشتن. به تندی جهیدن و بلند شدن :
از آن گرمی ز شه پرهیز کردی
ز پیش شه بتندی خیز کردی.
کافتاب از چرخ چارم کرد خیز.
از آن گرمی ز شه پرهیز کردی
ز پیش شه بتندی خیز کردی.
نظامی.
روشنی بر دفتر چارم بریزکافتاب از چرخ چارم کرد خیز.
مولوی.
کلمات دیگر: