کلمه جو
صفحه اصلی

اسایش جو


مترادف اسایش جو : ( آسایش جو ) آسایش خواه، آسایش طلب، تن آسان، راحت طلب، عافیت طلب

متضاد اسایش جو : ( آسایش جو ) عافیت سوز، مخاطره جو

فرهنگ فارسی

( آسایش جو ) ( اسم ) آنکه آسایش طلبد آنکه فراغت و کاهلی دوست دارد آسایش جو آسایش طلب .

لغت نامه دهخدا

( آسایش جو ) آسایش جو. [ ی ِ ] ( نف مرکب ) آسایش جوی. آنکه آسایش طلبد. آنکه فراغت و کاهلی دوست گیرد.

فرهنگ عمید

( آسایش جو ) ۱. آسایش طلب، آسایش خواه، آن که آسایش می خواهد.
۲. آن که دربند تن آسایی است.


کلمات دیگر: