استراحة , متقطع
نوبه ای
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
نوبهای، تنفس باد خور، غیر دائم
متناوب، نوبتی، نوبهای، قطع کننده، تنفس دار، نوبت دار
دیگر، متناوب، متبادل، تناوبی، نوبتی، نوبهای
نوبهای، وابسته به مالاریا
فرهنگ فارسی
نوبتی منسوب به نوبه ٠ با مبتلا به تب نوبه ٠
لغت نامه دهخدا
نوبه ای. [ن َ / نُو ب َ / ب ِ ] ( ص نسبی ) نوبتی. منسوب به نوبه.رجوع به نوبه شود. || مبتلا به تب نوبه.
کلمات دیگر: