کلمه جو
صفحه اصلی

خیال بافی


مترادف خیال بافی : پنداربافی، خیال اندیشی، خیال بندی، خیال پردازی، خیال پروری

فارسی به انگلیسی

indulgence in fanciful theories, daydreaming, fancy, woolgathering

مترادف و متضاد

castle building (اسم)
خیال بافی، خیال باطل، خیال اندیشی، خیال واهی، خیال خام، خیال پرستی

daydreaming (اسم)
خیال بافی، خیال پرستی

wool-gathering (اسم)
خیال بافی، خیال پرستی، حواس پرت بودن

فرهنگ فارسی

عمل خیال باف خیال اندیشی .

لغت نامه دهخدا

خیال بافی. [ خ َ / خیا ] ( حامص مرکب ) خیال پروری. خیال بازی :
خیال بافی از آن شیوه ساختم طالب
که اختراع سخنهای خوش قماش کنم.
طالب آملی ( از آنندراج ).

دانشنامه عمومی

خیال بافی کناره گیری کوتاه مدت را از محیط اطراف آنی یک فرد، که در طی آن تماس یک فرد را با واقعیت مبهم و بخشی از آن توسط یک فانتزی رؤیایی جایگزین است، به خصوص یکی از خوشحالی، افکار دلپذیر، امیدوار یا جاه طلبی است، تصور به عنوان آینده به تصویب، و در حالی بیداری تجربه می کند.در اینجا بسیاری از انواع روز خوابی، و هیچ تعریف سازگار در میان روانشناسان، با این حال ویژگی های است که مشترک به تمام اشکال خیال بافی معیارهای تفکیک خفیف وجود دارد.


کلمات دیگر: