مترادف خوگیر : آمخته، اخت، دمساز، معتاد
متضاد خوگیر : نامانوس
آمخته، اخت، دمساز، معتاد ≠ نامانوس
خوگیر. (نف مرکب ) الفت گیرنده . انس گیرنده . || عادت گیرنده . معتادشونده . (یادداشت مؤلف ).
خوگیر. [ خُو ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عرق گیر و آن نمدی باشد که بر پشت اسب نهند و بر بالای آن زین گذارند و بعربی لبد گویند. نمد زین . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || اسب آهسته رو. || پالان . || پرکننده و آگنده کننده ٔ زین . (ناظم الاطباء).