کلمه جو
صفحه اصلی

مداوا کردن


مترادف مداوا کردن : درمان کردن، علاج کردن، شفا دادن، معالجه کردن، تداوی کردن

فارسی به انگلیسی

ate _, cure, remedy, treat, doctor

ate _, cure, remedy, treat


فارسی به عربی

عالج

مترادف و متضاد

medicate (فعل)
شفاء دادن، مداوا کردن، دارویی کردن

درمان کردن، علاج کردن، شفا دادن، معالجه کردن، تداوی کردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) درمان کردن علاج کردن : رنج ما را که توان برد بیک گوش. چشم شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی . ( حافظ . )


کلمات دیگر: