مترادف تفرد : تنهایی، تنها شدن، فردگشتن، یکه و تنها بودن، یگانه شدن، یگانگی، بی همتایی
تفرد
مترادف تفرد : تنهایی، تنها شدن، فردگشتن، یکه و تنها بودن، یگانه شدن، یگانگی، بی همتایی
مترادف و متضاد
۱. تنهایی، تنها شدن، فردگشتن، یکه و تنها بودن، یگانه شدن
۲. یگانگی، بیهمتایی
فرهنگ فارسی
تنهاشدن، یگانه شدن، یکه وتنهابودن
۱ -( مصدر ) یگانه بودن تنها شدن یکه وتنهاشدن یکه و تنها بودن . ۲ -( اسم ) استقلال خودرایی . جمع : تفردات .
۱ -( مصدر ) یگانه بودن تنها شدن یکه وتنهاشدن یکه و تنها بودن . ۲ -( اسم ) استقلال خودرایی . جمع : تفردات .
فرهنگ معین
(تَ فَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) یگانه بودن ، تنها شدن .
لغت نامه دهخدا
تفرد. [ ت َ ف َرْ رُ ] ( ع مص ) یگانه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). یگانه شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در امری یگانه و بی مانند شدن. ( از اقرب الموارد ) : وی را دیدند از شهامت و بزرگی و تفرد وی در همه ادوات سیاست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89 ). || تنها شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : چنین خواست که تفرد در این نکته او را بودی. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 687 ).
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
فلا تفرد عن روضها انین حمامی.
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیرفلا تفرد عن روضها انین حمامی.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 330 ).
فرهنگ عمید
۱. تنها شدن.
۲. یگانه شدن.
۳. یکه و تنها بودن.
۲. یگانه شدن.
۳. یکه و تنها بودن.
کلمات دیگر: