کینه ورزیدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
علی الرغم من , کره , نکایة
مترادف و متضاد
تنفر داشتن از، بیزار بودن، عداوت کردن، نفرت داشتن از، کینه ورزیدن، مشمئز شدن
خشمگین کردن، کینه ورزیدن، برسرلج اوردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - دشمنی ورزیدن . ۲ - انتقام جستن .
لغت نامه دهخدا
کینه ورزیدن. [ ن َ / ن ِ وَ دَ ] ( مص مرکب ) خصومت داشتن. ( آنندراج ) . دشمنی کردن. خصومت ورزیدن. حقد و عداوت داشتن : ضغن ؛ کینه ورزیدن. ( منتهی الارب ) :
جهان موافق امر تواست مگذارش
که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق.
جهان موافق امر تواست مگذارش
که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق.
خاقانی.
کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. ( تاریخ قم ص 273 ).واژه نامه بختیاریکا
خیره بستِن
کلمات دیگر: