ومیض
کور کوری کردن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن، کور کوری کردن
فرهنگ فارسی
کور کوری کردن چراغ گاهی بیش و گاهی کم نور دادن آن
لغت نامه دهخدا
کورکوری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کورکوری کردن چراغ ؛ گاهی بیش و گاهی کم نور دادن آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کورکور کردن شود.
کلمات دیگر: