مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز
اژیر
مترادف اژیر : ( آژیر ) اعلام خطر، بانگ، زنگ خطر، هشدار، آگاه، دانا، پرتوان، زورمند، قوی، محتاط، محترز
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تحذیر , صفارة الانذار
مترادف و متضاد
اگاه کردن، اشاره، هشدار، اخطار، اعلام خطر، اعلام، اژیر، تحذیر، زنگ خطر
اژیر، اعلان خطر سمعی
اژیر، حوری دریایی، سوت کارخانه، زن دلفریب، حوری مانند
اژیر، سوت یا زنگ خطر
اژیر، زن دلفریب، حوری مانند
فرهنگ فارسی
( آژیر ) ۱ - (صفت ) محتاط حذرکننده. ۲ - قوی توانا. ۳ - ( اسم ) قوت توان . ۴ - غلبه . ۵ - بانگ . ۶ - اعلام خطر آگاه کردن بهنگام خطر .
برحذر محتاط
اژیر: اجیر، باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک، محتاط، برحذر، حذرکننده، آژیر: زیرک، هوشیار، پرهیزگار، اجیر هم می گ
( صفت ) هوشمند زیرک هوشیار ذکی دانا عاقل پرهیز گار آژیر .
برحذر محتاط
اژیر: اجیر، باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک، محتاط، برحذر، حذرکننده، آژیر: زیرک، هوشیار، پرهیزگار، اجیر هم می گ
( صفت ) هوشمند زیرک هوشیار ذکی دانا عاقل پرهیز گار آژیر .
فرهنگ معین
( آژیر ) ۱ - (ص . ) زیرک ، محتاط . ۲ - قوی ، توانا. ۳ - برحذر کننده ، پرهیزگار. ۴ - غلبه . ۵ - ( اِ. ) فریاد. ۶ - اعلام خطر. ۷ - آماده ، مهیا. ۸ - قوت .
( اَ ) (ص . ) هوشمند، زیرک ، آژیر.
( اَ ) (ص . ) هوشمند، زیرک ، آژیر.
( اَ ) (ص .) هوشمند، زیرک ، آژیر.
لغت نامه دهخدا
( آژیر ) آژیر. ( ص ) محتذر. حَذِر. برحذر. محتاط. بپرهیز :
کنون باید آژیر بودن ز شیر
که در مهرگان بچه دارند زیر.
همانا بجنگ تو دارد شتاب
سپه را بیارای و آژیرباش
شب و روز با ترکش و تیر باش.
دلش گشت از آن پیر پر ترس و باک
براه اندر از پیر آژیر بود
که با او سپاهی جهانگیر بود.
بهر جای خوردنْش نخجیر بود.
نگه داشتن بهره نام و ننگ.
شب و روز با مغفر و تیر باش.
ز دشمن ز نخجیر آژیرتر
برِ دوست پیوسته چون تیر و پر.
گرت رای با آزمایش بود
همه روزت اندر فزایش بود
شود جانت از دشمن آژیرتر
دل و مغز و رایت جهانگیرتر.
بداندیش را دل برآید ز جای.
چراگاه این گاو کمتر نبود
هم آبشخورش نیز بدتر نبود ( کذا )
به پستان چنین خشک شد شیر اوی
دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی.
که در کار کردن پرآژیر بود.
شیر دهدْشان بپای مادر آژیر...
و آن نیز بی شک غلط است. در ابیات ذیل معنی کلمه بر نگارنده مجهول است :
ازار از یکی چرم نخجیر بود
گیا خوردن و پوشش آژیر بود.
خرد را کمان و زبان تیر کن.
کنون باید آژیر بودن ز شیر
که در مهرگان بچه دارند زیر.
فردوسی.
که برگشت از اینگونه افراسیاب همانا بجنگ تو دارد شتاب
سپه را بیارای و آژیرباش
شب و روز با ترکش و تیر باش.
فردوسی.
پراندیشه شد نامجوی از تباک دلش گشت از آن پیر پر ترس و باک
براه اندر از پیر آژیر بود
که با او سپاهی جهانگیر بود.
فردوسی.
ز بدخواه روز و شب آژیر بودبهر جای خوردنْش نخجیر بود.
فردوسی.
هم از دشمن آژیر بودن بجنگ نگه داشتن بهره نام و ننگ.
فردوسی.
برستم بفرمود کآژیر باش شب و روز با مغفر و تیر باش.
فردوسی.
- آژیرتر ؛ احذر : ز دشمن ز نخجیر آژیرتر
برِ دوست پیوسته چون تیر و پر.
فردوسی.
|| قوی. توانا : گرت رای با آزمایش بود
همه روزت اندر فزایش بود
شود جانت از دشمن آژیرتر
دل و مغز و رایت جهانگیرتر.
فردوسی.
چو آژیر باشی ز دشمن به رای بداندیش را دل برآید ز جای.
فردوسی.
|| ( اِ ) قوّت. توان. توانائی : چراگاه این گاو کمتر نبود
هم آبشخورش نیز بدتر نبود ( کذا )
به پستان چنین خشک شد شیر اوی
دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی.
فردوسی.
برِ زادفرخ یکی پیر بودکه در کار کردن پرآژیر بود.
فردوسی.
|| غلبه. || بانگ. || بعض فرهنگها به این کلمه معنی آماده و حاضر و آگاه و زیرک و ذکی و دانا و هشیار، بهوش و هوشمند و تیزفهم داده اند و ظاهراً در معنی این کلمه در بعض شواهد مذکوره فوق باشتباه افتاده اند. و نیز آژیر را به معنی پرهیزکاری آورده و بیت اسدی : سراسر همه دشت... را مثال قرار داده اند و بی شبهه بدین معنی نیست و بعضی به معنی ژی و آبگیر و گَوی که در آن آب جمع شده گفته اند و بیت منوچهری را شاهد گذرانیده اند: شیر دهدْشان بپای مادر آژیر...
و آن نیز بی شک غلط است. در ابیات ذیل معنی کلمه بر نگارنده مجهول است :
ازار از یکی چرم نخجیر بود
گیا خوردن و پوشش آژیر بود.
فردوسی.
زبان در سخن گفتن آژیر کن خرد را کمان و زبان تیر کن.
فردوسی.
اژیر. [ اَ ] (ص ) هوشمند. زیرک . فطن . عاقل . (برهان ). دانا. || پرهیزکار. (برهان ). رجوع به آژیر شود.
فرهنگ عمید
( آژیر ) ۱. صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه.
۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد می کند.
۳. [قدیمی] باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک.
۴. [قدیمی] محتاط، مراقب: سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی: ۴/۲۳۶ ).
۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد می کند.
۳. [قدیمی] باهوش، هوشمند، هوشیار، زیرک.
۴. [قدیمی] محتاط، مراقب: سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی: ۴/۲۳۶ ).
دانشنامه عمومی
آژیر. آژیر پیامی سمعی یا بصری در مورد یک مشکل یا وضعیت صادر می کند. هشدار دهندها انواع مختلفی دارند، که دزدگیر، و ساعت زنگ دار نمونه هایی از آن هستند.
آژیر قرمز
آژیرها در خودرو های امدادی انتظامی و آتش نشانی و آمبولانس هم استفاده میشوند تا شرایط را جهت حرکت سریع این نوع خودروها در حین ماموریت فراهم آورد.
آژیر کلمه ای فارسی است و معنای آن محتاط باش و بپرهیز است. فردوسی می گوید:
کنون باید آژیر بودن ز شیر که در مهرگان بچه دارند زیر
آژیر قرمز
آژیرها در خودرو های امدادی انتظامی و آتش نشانی و آمبولانس هم استفاده میشوند تا شرایط را جهت حرکت سریع این نوع خودروها در حین ماموریت فراهم آورد.
آژیر کلمه ای فارسی است و معنای آن محتاط باش و بپرهیز است. فردوسی می گوید:
کنون باید آژیر بودن ز شیر که در مهرگان بچه دارند زیر
wiki: فیلم به کارگردانی راسکو آربوکل و ادوارد دیلان است که در سال ۱۹۱۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به راسکو آربوکل، ال سنت جان، هانک مان، میبل نورماند، و مینتا دارفی اشاره کرد.
۲۸ مه ۱۹۱۴ (۱۹۱۴-05-۲۸)
۲۸ مه ۱۹۱۴ (۱۹۱۴-05-۲۸)
wiki: آژیر (فیلم ۱۹۱۴)
آژیر (فیلم ۱۹۳۸). «آژیر» (انگلیسی: Alarm (1938 film)) یک فیلم به کارگردانی لائو لائوریتسن و آلیس اوفردریکس است که در سال ۱۹۳۸ منتشر شد.
wiki: آژیر (فیلم ۱۹۳۸)
آژیر (فیلم ۲۰۰۸). «آژیر» (انگلیسی: Alarm (2008 film)) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.
Ruth Bradley
آیدان تورنور
Ruth Bradley
آیدان تورنور
wiki: آژیر (فیلم ۲۰۰۸)
آژیر (فیلم). «آژیر» (انگلیسی: The Alarm (film)) یک فیلم به کارگردانی راسکو آربوکل و ادوارد دیلان است که در سال ۱۹۱۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به راسکو آربوکل، ال سنت جان، هانک مان، میبل نورماند، و مینتا دارفی اشاره کرد.
wiki: آژیر (فیلم)
فرهنگستان زبان و ادب
آژیر
{alarm} [علوم مهندسی، قطعات و اجزای خودرو] دستگاهی الکتریکی یا مکانیکی که با ایجاد صدا یا هر نشانۀ دیگر آگاهی و هشدار دهد
{alarm} [علوم مهندسی، قطعات و اجزای خودرو] دستگاهی الکتریکی یا مکانیکی که با ایجاد صدا یا هر نشانۀ دیگر آگاهی و هشدار دهد
پیشنهاد کاربران
آلارم
زیرک
محتاط
در واژه نامک نوشین به چَم پرهیزکار نیز آمده است.
باهوش
کلمات دیگر: