کلمه جو
صفحه اصلی

بقاعده


مترادف بقاعده : درست، طبق قاعده ، مرتب، منظم

متضاد بقاعده : بی قاعده، نامرتب، نامنظم

برابر پارسی : به سامان، بسزا

فارسی به انگلیسی

regular, regularly, according to the ruler

مترادف و متضاد

۱. درست، طبققاعده ≠ بیقاعده
۲. مرتب، منظم ≠ نامرتب، نامنظم


فرهنگ فارسی

بحال طبیعی بترتیب با نظم موافق ترتیب و انتظام موافق قاعده و قانون.

لغت نامه دهخدا

بقاعده. [ ب ِ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) بترتیب و با نظم و موافق ترتیب و انتظام و موافق قاعده و قانون. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به قاعده شود.


کلمات دیگر: