روبرو کردن . مقابل کردن . مواجهه دادن .
چهره ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهره ساختن. [ چ ِ رَ/ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) صورت کشیدن. نقاشی کردن. صورتگری کردن. چهره پرداختن. رخسازی کردن. منظره ساختن. || روبرو کردن. مقابل کردن. مواجهه دادن.
کلمات دیگر: