کلمه جو
صفحه اصلی

حسوه

لغت نامه دهخدا

( حسوة ) حسوة. [ ح َس ْ وَ ] ( ع اِ ) یک بار آشامیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

حسوة. [ ح ُس ْ وَ ] ( ع اِ ) اندازه پری دهان از حسو؛ یعنی از هر چیز رقیق که توان آشامید. ج ، اَحسیة. احسُوة. جج ، احاسی. || یکبار آشامیدن. و به این معنی به فتح حاء، افصح است.

حسوة. [ ح َس ْ وَ ] (ع اِ) یک بار آشامیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


حسوة. [ ح ُس ْ وَ ] (ع اِ) اندازه ٔ پری دهان از حسو؛ یعنی از هر چیز رقیق که توان آشامید. ج ، اَحسیة. احسُوة. جج ، احاسی . || یکبار آشامیدن . و به این معنی به فتح حاء، افصح است .



کلمات دیگر: