کلمه جو
صفحه اصلی

پهریخته

لغت نامه دهخدا

پهریخته. [ پ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) پرهیخته. مؤدب. فرهخته : هفت مرد بودند... بغایت عظیم پهریخته بودند. ( مقدمه ارداویرافنامه ترجمه قدیم چ معین در کتاب یادنامه پورداود ص 208 ). رجوع به پرهیخته شود.


کلمات دیگر: