چوب راستی که بدست. جارو بندند و آنرا در دست گیرند و جارو کشند ٠
چوب جارو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چوب جارو. [ ب ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوب راستی که بدسته جارو بندند و آن را در دست گیرند و جارو کشند.
چوب جارو. ( اِ مرکب ) هر یک از ساقه های گیاه جارو که برای روفتن بهم دسته کنند.
چوب جارو. ( اِ مرکب ) هر یک از ساقه های گیاه جارو که برای روفتن بهم دسته کنند.
چوب جارو. [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوب راستی که بدسته ٔ جارو بندند و آن را در دست گیرند و جارو کشند.
چوب جارو. (اِ مرکب ) هر یک از ساقه های گیاه جارو که برای روفتن بهم دسته کنند.
کلمات دیگر: