<div class="boxBd">جفته انداختن. [ ج ُ ت َ / ت ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) جفتک انداختن : <br>جفت و طاق سپهر درشکند<br>جفته ای کان تکاور اندازد.<div class="au">خاقانی.</div>خر ز بهر دفع خار از سوز و درد<br>جفته می انداخت صد جا زخم کرد.<div class="au">مولوی.</div>جفته اندازد یقین آن خر ز درد<br>حبذا آن کس کز او پرهیز کرد.<div class="au">مولوی.</div>در بیابان چو گورخر میتاخت <br>بانگ میکرد و جفته می انداخت.<div class="au">سعدی.</div>رجوع به جفته و جفتک انداختن شود.</div>

جفته انداختن. [ ج ُ ت َ / ت ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) جفتک انداختن : جفت و طاق سپهر درشکند جفته ای کان تکاور اندازد. خاقانی. خر ز بهر دفع خار از سوز و درد جفته می انداخت صد جا زخم کرد. مولوی. جفته اندازد یقین آن خر ز درد حبذا آن کس کز او پرهیز کرد. مولوی. در بیابان چو گورخر میتاخت بانگ میکرد و جفته می 

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">( مصدر ) لگد زدن ستور ( اسب و شتر و مانند آنها ) .</div>

( مصدر ) لگد زدن ستور ( اسب و شتر و مانند آنها ) .

جفته انداختن

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا