مقابل شدن . روبرو شدن . یا کنایه از حریف و روکش باشد .
چهره گردیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهره گردیدن. [ چ ِ رَ / رِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) مقابل شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). روبرو شدن. مواجه شدن. مقابل شدن. رودررو قرار گرفتن. راست آمدن با کسی. روبارو شدن :
کجا با برهمن زاهد تواند چهره گردیدن
ندارد سبحه اش آن دل رگ زنار می باید.
کجا با برهمن زاهد تواند چهره گردیدن
ندارد سبحه اش آن دل رگ زنار می باید.
ظهوری ( از آنندراج ).
|| کنایه از حریف و روکش باشد. ( آنندراج ). حریف شدن.کلمات دیگر: