تدسیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) ( از «دس ی » ) ورغلانیدن کسی را و تباه کردن وی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تباه کردن و گمراه کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برداشتن حدیث را از کسی و نقل کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تدسیة نفس ؛ ضد تزکیه آن. تدسیس آن. ( از اقرب الموارد ). گمنام وبی قدر ساختن آن. ( از المنجد ). رجوع به تدسیس شود.
تدسیه
لغت نامه دهخدا
تدسیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) ( از «دس ی » ) ورغلانیدن کسی را و تباه کردن وی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تباه کردن و گمراه کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برداشتن حدیث را از کسی و نقل کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تدسیة نفس ؛ ضد تزکیه آن. تدسیس آن. ( از اقرب الموارد ). گمنام وبی قدر ساختن آن. ( از المنجد ). رجوع به تدسیس شود.
تدسیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «دس س ») پنهان کردن و بی نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پنهان کردن . (دهار). پنهان و گمنام کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پوشانیدن و گم کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و قد خاب من دسیها ؛ ای دسها، فأبدل من احدی السینین یاء کتظنیت فی تظننت لأن البخیل یخفی منزله و ماله او معناه ُ دس نفسه مع الصالحین و لیس منهم او خاب نفس دساها اﷲ. (منتهی الارب ). رجوع به تدسیس شود.
تدسیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «دس ی ») ورغلانیدن کسی را و تباه کردن وی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تباه کردن و گمراه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج )(از اقرب الموارد) (از المنجد). || برداشتن حدیث را از کسی و نقل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تدسیة نفس ؛ ضد تزکیه ٔ آن . تدسیس آن . (از اقرب الموارد). گمنام وبی قدر ساختن آن . (از المنجد). رجوع به تدسیس شود.