کلمه جو
صفحه اصلی

تدارق

لغت نامه دهخدا

تدارق. [ ] ( اِخ ) برادرقیصر روم که با سپاه اسلام در دوران خلافت ابوبکر محاربه نمود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 460 شود.


کلمات دیگر: