چهره آرا . زینت و زیور دهند. رخسار . یا مصور . نقاش . یا دلفریب
چهره طراز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهره طراز. [ چ ِ رَ / رِ طَ ] ( نف مرکب ) چهره آرا. زینت و زیوردهنده رخسار :
نوعروسی نبود در تتق خاطر من
که نه از زیور مدح تو بود چهره طراز.
نوعروسی نبود در تتق خاطر من
که نه از زیور مدح تو بود چهره طراز.
عرفی ( از آنندراج ).
|| مصور. صورتگر. نقاش. ( ناظم الاطباء ). || دلفریب. دلربا. پسندیده و دلخواه.کلمات دیگر: