پنلپ. [ پ ِ ن ِ ل ُ ] ( اِخ ) زن اولیس و مادر تلماک. وی در مدت غیبت شوی خود اولیس خواستاران بسیار را به بهانه نسیجی که در دست داشت و به اتمام آن مایل بود دفع میداد و میگفت چون این کار بپایان رسد یکی از این خواستگاران را خواهد گزید لیکن هر شب بافته روز خود میشکافت. پنلپ در ادبیات مغرب برای وفای زن نسبت بشوی چون مثلی اعلی است و کار او نیز برای امری پایان نیافتنی ( مانند پالان خر دجال ) مثل دیگر است.
پنلپ. [ پ ِ ن ِ ل ُ ] ( اِخ ) منظومه ای است غنائی تألیف رنه فوشوابا، موسیقی ژِفوره ( 1913م. ).
پنلپ. [ پ ِ ن ِ ل ُ ] ( اِخ ) منظومه ای است غنائی تألیف رنه فوشوابا، موسیقی ژِفوره ( 1913م. ).