کلمه جو
صفحه اصلی

مصرف کردن


مترادف مصرف کردن : به کاربردن، استفاده کردن، صرف کردن، تمام کردن

برابر پارسی : گساردن، گساریدن

فارسی به انگلیسی

consume, eat, expend, outwear, spend, use


consume, eat, expend, outwear, spend, use, do

فارسی به عربی

استعمال , استهلک , انفق , کل

مترادف و متضاد

به‌کار بردن، استفاده کردن، صرف کردن


تمام کردن


۱. بهکار بردن، استفاده کردن، صرف کردن
۲. تمام کردن


use (فعل)
بکار انداختن، بکار بردن، استعمال کردن، مصرف کردن، بهره برداری کردن از، استفاده کردن

waste (فعل)
ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن، از بین رفتن، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن

consume (فعل)
سربه سر کردن، تحلیل رفتن، غذا خوردن، مصرف کردن، از پا درامدن

eat (فعل)
تحلیل رفتن، غذا خوردن، مصرف کردن، خوردن

expend (فعل)
صرف کردن، مصرف کردن، خرج کردن

use up (فعل)
مصرف کردن، تحلیل بردن، از نفس افتادن، مورد استفاده قرار گرفتن

فرهنگ فارسی ساره

گساریدن


پیشنهاد کاربران

گساردن.

use up


کلمات دیگر: