میکل انژ
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( میکل آنژ ) در ناحیه توسکان متولد شد . از حجاریهای معروفش یکی مجسمه عیسای جان سپرده و مریم است دیگر مجسمه عظیم موسی که این هر دو در شهر روم است . در موزه لوور نیز از آثار او هست . از معماریهایش کتیبه جسیم و شگفت آور کلیسای سن پیر را در شهر روم میتوان نام برد . تصویر عظیم و وحشت انگیز روز محشر نیز آفریده قلم اوست . میکل آنژ در هشتاد و نه سالگی جهان را بدرود گفت و جنازه اش را با احترامی که سزاوار ملوک است بگورستان برده دفن کردند . آلبرت ابراهام میکلسن ( ۱۹۳۱ - ۱۸۵۲ م. ) فیزیکدان آمریکایی . بیشتر مطالعات و
لغت نامه دهخدا
میکلانژ. [ ک ِ ] ( اِخ ) شاعر و حجار و مجسمه ساز و نقاش معروف ایتالیایی ( 1475 - 1564 م. ) که در کاپری متولد شد. از حجاریهای معروف او یکی مجسمه عیسای جان سپرده و مریم است ، دیگر مجسمه عظیم موسی که هر دو در شهر رم است. تصویر عظیم و وحشت انگیز روز محشر نیز از آثار قلم اوست. وی در هشتاد و نه سالگی درگذشت.
دانشنامه عمومی
میکل آنژ. میکلانجلو بوناروتی (به ایتالیایی: Michelangelo Buonarroti) یا میکل آنژ (به فرانسوی: Michel-Ange)، (زاده ۶ مارس ۱۴۷۵ - درگذشته ۱۸ فوریه ۱۵۶۴)، نقاش، پیکرتراش، معمار و شاعر ایتالیایی است. میکل آنژ یکی از هنرمندان نابغه تاریخ و از معروفترین چهره های رنسانس ایتالیا می باشد.
مادونا روی پله - نقش اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۸۹ - ۱۴۹۲
جنگ دوپیکر - نقش اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۹۲ - ۱۴۹۳
باخوس مست - تندیس - رم - تاریخ ۱۴۹۶ - ۱۴۹۷
پی یتا - تندیس - کلیسای سن پیتر - رم - تاریخ ۱۴۹۸ - ۱۴۹۹
داوود - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۵۰۱ - ۱۵۰۴
مجسمه برای مقبره پاپ - بردگان در حال مرگ - تندیس موسی - تاریخ ۱۵۰۵ - ۱۵۱۵
نقاشی سقف کلیسای سیستین - رم - تاریخ ۱۵۰۸ - ۱۵۱۲
مقبره خانوادگی مدیچی - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۰ - ۱۵۳۴
کتابخانه مدیچی - لورنسیانا - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۴ - ۱۵۲۶
صحنه رستاخیز - نقاشی - رم - کلیسای سیستین - تاریخ ۱۵۳۴ - ۱۵۴۱
معماری گنبد کلیسای پترز - رم - تاریخ ۱۵۴۷
زادروز میکل آنژ در ۶ مارس ۱۴۷۵ در کاپرزه در نزدیکی شهر توسکانی است. وی دومین پسر از خانوادهٔ «لئوناردو دی بوناروتی سیمونی» و «فرانچسکا دی نری» است. پس از تولّد میکل آنژ، خانوادهٔ بوناروتی به فلورانس مهاجرت نمود. مادر میکل آنژ، پس از به دنیا آوردن سه پسر دیگر، چشم از جهان فروبست.
او از دوران کودکی، برخلاف میل پدرش، علاقه مند به هنر و تحصیل در این رشته بود و سرانجام در پی نزاعی سخت با پدرش به هدف والای خود رسید. در سن سیزده سالگی به عنوان دستیار حقوق بگیر، در کارگاه «دومنیکو گرلاندایو»، استخدام شد. وی نزد استادش به کارآموزی پرداخت و پایه و اساس نقاشی روی دیوار مرطوب را یاد گرفت و مانند بسیاری از هنرمندان هم دورهٔ خود در فلورانس، در کلیسای کوچک «برانکاچی» به تحصیل هنر پرداخت. گرچه در ابتدا به نقاشی روی آورد اما غریزهٔ طبیعی وی مشتاق هنر پیکرتراشی بود، از این رو پیش از اتمام دورهٔ نقاشی، به عنوان استاد به مدرسهٔ مجسمه سازی که به وسیلهٔ لورنتزوی مدیچی در باغ های مدیچی تأسیس شده بود، منتقل شد. هنوز سه سال از عضویت وی در مؤسسه و مدرسهٔ مدیچی سپری نشده بود که لورنتزو درگذشت و پسرش پیِروی مدیچی که فاقد استعداد و کیفیت هنری پدرش بود، جانشین او شد. دراین هنگام شهر فلورانس دستخوش ناآرامی و قیام گروه های مختلف گردید و جان بسیاری از هنرمندان نیز مورد تهدید و تعدی قرار گرفت. میکل آنژ با تیزهوشی غریزی خود قبل از شروع آتش جنگ به اتفاق دو تن از همراهانش به شهر بولونیا کوچ نمود. میکل آنژ بیست ساله در بولونیا مورد استقبال دوستانهٔ یکی از اعضاء خانواده «آلدوراندی» قرار گرفت و بلافاصله قرارداد ساختن دو تندیس از پیکر مقدسین و مجسمهٔ یک فرشته برای مقبرهٔ «دومنیکوس مقدس» در کلیسای «سنت پترونیوس» را با وی منعقد نمودند. پس از یک سال اقامت در بولونیا، از جانب هیئتی در فلورانس برای احداث سالن اجتماعات شهرداری، به آن شهر دعوت شد.
میکل آنژ زمانی به فلورانس بازگشت که کشیشی از فرقهٔ دومنیکنها به نام «جیرولامو ساونارولا» با برقراری «تئوکراسی» و «حکومت مذهبی»، قدرت را در دست گرفته و مسیر سیاسی و اجتماعی جامعه را دستخوش تغییرات نموده و قوانین سخت مذهبی را به مردم تحمیل کرده بود. این تحولات در افکار میکل آنژ جوان، دانته آلیگیری و دیگر افلاطونیان تأثیر عمیق برجای نهاد. میکل آنژ پس از آغاز به کار در فلورانس، مورد توجه هنردوستان قرار گرفت و به سفارش یک فروشنده آثار هنری، تابلویی بدلی از روی نسخه اصلی «کوپیدوس» ترسیم نمود و طبق خواسته کارفرما، رنگ آمیزی آن را به شیوه آثار عتیقه انجام داد و بدون دریافت اضافه دستمزد شاهکاری نو از اثری قدیمی خلق نمود. این تابلو به عنوان یک اثر اصیل و عتیق به اسقف «رافائل ریاریو»، اسقف «کلیسای جورجیوی مقدس» در رم فروخته شد. پس از مدتی اسقف ریاریو متوجه این کلاه برداری شده و فروشنده را مجبور به بازپرداخت مبلغ دریافتی نمود. اسقف ریاریو که شیفته کار هنرمندانه نقاش جوان شده بود وی را مورد تفقد قرار داد و به رم دعوت نمود.
مادونا روی پله - نقش اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۸۹ - ۱۴۹۲
جنگ دوپیکر - نقش اندازی روی مرمر - فلورانس - خانه بوناروتی - تاریخ ۱۴۹۲ - ۱۴۹۳
باخوس مست - تندیس - رم - تاریخ ۱۴۹۶ - ۱۴۹۷
پی یتا - تندیس - کلیسای سن پیتر - رم - تاریخ ۱۴۹۸ - ۱۴۹۹
داوود - تندیس - فلورانس - تاریخ ۱۵۰۱ - ۱۵۰۴
مجسمه برای مقبره پاپ - بردگان در حال مرگ - تندیس موسی - تاریخ ۱۵۰۵ - ۱۵۱۵
نقاشی سقف کلیسای سیستین - رم - تاریخ ۱۵۰۸ - ۱۵۱۲
مقبره خانوادگی مدیچی - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۰ - ۱۵۳۴
کتابخانه مدیچی - لورنسیانا - فلورانس - تاریخ ۱۵۲۴ - ۱۵۲۶
صحنه رستاخیز - نقاشی - رم - کلیسای سیستین - تاریخ ۱۵۳۴ - ۱۵۴۱
معماری گنبد کلیسای پترز - رم - تاریخ ۱۵۴۷
زادروز میکل آنژ در ۶ مارس ۱۴۷۵ در کاپرزه در نزدیکی شهر توسکانی است. وی دومین پسر از خانوادهٔ «لئوناردو دی بوناروتی سیمونی» و «فرانچسکا دی نری» است. پس از تولّد میکل آنژ، خانوادهٔ بوناروتی به فلورانس مهاجرت نمود. مادر میکل آنژ، پس از به دنیا آوردن سه پسر دیگر، چشم از جهان فروبست.
او از دوران کودکی، برخلاف میل پدرش، علاقه مند به هنر و تحصیل در این رشته بود و سرانجام در پی نزاعی سخت با پدرش به هدف والای خود رسید. در سن سیزده سالگی به عنوان دستیار حقوق بگیر، در کارگاه «دومنیکو گرلاندایو»، استخدام شد. وی نزد استادش به کارآموزی پرداخت و پایه و اساس نقاشی روی دیوار مرطوب را یاد گرفت و مانند بسیاری از هنرمندان هم دورهٔ خود در فلورانس، در کلیسای کوچک «برانکاچی» به تحصیل هنر پرداخت. گرچه در ابتدا به نقاشی روی آورد اما غریزهٔ طبیعی وی مشتاق هنر پیکرتراشی بود، از این رو پیش از اتمام دورهٔ نقاشی، به عنوان استاد به مدرسهٔ مجسمه سازی که به وسیلهٔ لورنتزوی مدیچی در باغ های مدیچی تأسیس شده بود، منتقل شد. هنوز سه سال از عضویت وی در مؤسسه و مدرسهٔ مدیچی سپری نشده بود که لورنتزو درگذشت و پسرش پیِروی مدیچی که فاقد استعداد و کیفیت هنری پدرش بود، جانشین او شد. دراین هنگام شهر فلورانس دستخوش ناآرامی و قیام گروه های مختلف گردید و جان بسیاری از هنرمندان نیز مورد تهدید و تعدی قرار گرفت. میکل آنژ با تیزهوشی غریزی خود قبل از شروع آتش جنگ به اتفاق دو تن از همراهانش به شهر بولونیا کوچ نمود. میکل آنژ بیست ساله در بولونیا مورد استقبال دوستانهٔ یکی از اعضاء خانواده «آلدوراندی» قرار گرفت و بلافاصله قرارداد ساختن دو تندیس از پیکر مقدسین و مجسمهٔ یک فرشته برای مقبرهٔ «دومنیکوس مقدس» در کلیسای «سنت پترونیوس» را با وی منعقد نمودند. پس از یک سال اقامت در بولونیا، از جانب هیئتی در فلورانس برای احداث سالن اجتماعات شهرداری، به آن شهر دعوت شد.
میکل آنژ زمانی به فلورانس بازگشت که کشیشی از فرقهٔ دومنیکنها به نام «جیرولامو ساونارولا» با برقراری «تئوکراسی» و «حکومت مذهبی»، قدرت را در دست گرفته و مسیر سیاسی و اجتماعی جامعه را دستخوش تغییرات نموده و قوانین سخت مذهبی را به مردم تحمیل کرده بود. این تحولات در افکار میکل آنژ جوان، دانته آلیگیری و دیگر افلاطونیان تأثیر عمیق برجای نهاد. میکل آنژ پس از آغاز به کار در فلورانس، مورد توجه هنردوستان قرار گرفت و به سفارش یک فروشنده آثار هنری، تابلویی بدلی از روی نسخه اصلی «کوپیدوس» ترسیم نمود و طبق خواسته کارفرما، رنگ آمیزی آن را به شیوه آثار عتیقه انجام داد و بدون دریافت اضافه دستمزد شاهکاری نو از اثری قدیمی خلق نمود. این تابلو به عنوان یک اثر اصیل و عتیق به اسقف «رافائل ریاریو»، اسقف «کلیسای جورجیوی مقدس» در رم فروخته شد. پس از مدتی اسقف ریاریو متوجه این کلاه برداری شده و فروشنده را مجبور به بازپرداخت مبلغ دریافتی نمود. اسقف ریاریو که شیفته کار هنرمندانه نقاش جوان شده بود وی را مورد تفقد قرار داد و به رم دعوت نمود.
wiki: میکل آنژ
دانشنامه آزاد فارسی
میکِلانْژْ (۱۴۷۵ـ۱۵۶۴م)(Michelangelo)
سوگواری مریم بر پیکر مسیح
سوگواری مریم بر پیکر مسیح
(یا: میکِلانْجِلو؛ نام کامل: میکلانجو دی لودوویکو بوئونارّوتی) مجسمه ساز، نقاش، معمار، و شاعر ایتالیایی. در موطنش، فلورانس، و نیز در رم کار کرد و نبوغش بر سرتاسر دورۀ رنسانس متعالی سایه افکند. میکلانژ در کاپْرِسه به دنیا آمد، ولی خانواده اش اهل فلورانس بودند و اندکی پس از تولد او، به شهر خود بازگشتند. در سیزده سالگی شاگرد دومنیکو گیرلاندایو، نقاش معروف، شد. آثار جوتّو و دیوارنگاره های مازاتچو در نمازخانۀ برانکاتچی را نیز اتود کرد. استعداد و علاقۀ ذاتی خود را در مجسمه سازی پروراند. در رقابت با هنرمندان باستان، سردیس فاونوس (ح ۱۴۸۹م؛ کاخ وِکّیو، فلورانس) و نقش برجستۀ نبرد قنطورس و لاپیت ها (خانۀ بوئوناروتّی، فلورانس) را ساخت. یک سال در بولونیا به سر برد و در ۱۴۹۶م، در ۲۱سالگی، به رم رفت. در مدت پنج سال اقامتش در رم، دو پیکرۀ پرآوازۀ باکوس (۱۴۹۶ـ۱۴۹۸م؛ موزۀ ملّی بارجلّو، فلورانس) و سوگواری مریم بر پیکر مسیح (۱۴۹۸ـ۱۴۹۹م؛ سان پیِترو، رم) را تراشید. در ۱۵۰۱ به فلورانس برگشت و از قطعه ای سنگ مرمر دور انداخته شدۀ کارّارا، پیکرۀ غول آسای داود (۱۵۰۱ـ۱۵۰۴م؛ موزۀ آکادمی، فلورانس) را آفرید. نقاشی را نیز رها نکرده بود؛ نقاشی های این دورۀ او عبارت اند از مریم عذرا و کودک با یوحنا و فرشتگان (ح۱۴۹۵م)، و خاکسپاری (ح۱۵۰۱؛ هر دو در نگارخانۀ ملی لندن)؛ و خانوادۀ مقدس (۱۵۰۳؛ نگارخانۀ اوفیتسی، فلورانس) شاهکاری که برای آنجلو دونی، حامیِ خود و حامی رافائل، نقاشی کرد. در ۱۵۰۴ سفارش اجرای دیوارنگارۀ بزرگی را در تالار ساختمان شورای حکومت جمهوریِ تازه تأسیسِ فلورانس گرفت؛ این اثر مکمّلی بود بر دیوارنگارۀ نبرد آنگیاریِ لئوناردو داوینچی؛ ولی هیچ یک از دو هنرمند کار خود را به پایان نرساندند. پاپ یولیوس دوم، میکلانژ را برای ساخت آرامگاه خود به رم فراخواند، که قرار بود با فواصلی، جمعاً ۴۰ سال بر روی آن کار کند. سپس پاپ به فکر تزیین سقف نمازخانۀ سیستین افتاد، و کار به پیشنهاد برامانتۀ معمار، به میکلانژ سپرده شد. نقل است که برامانته از سر حسادت این پیشنهاد را به میکلانژ داد و امیدوار بود که او از پسِ کار برنیاید و یا اثر مبتذلی خلق کند. میکلانژ کار را با بی میلی پذیرفت، ولی در مدتی کوتاه (چهار سال)، بدون دستیار، و در شرایطی دشوار، سقف مشهور را نقاشی کرد (۱۵۰۸ـ۱۵۱۲). این سمفونی عظیمِ توراتی، داستان آفرینش دنیا، و آفرینش آدم، هبوط، و طوفان نوح را در نُه قطعۀ باشکوه دربر می گیرد که در میان تصاویر پیامبران و سیبولاها (زنان غیبدانِ دوران باستان) و بر شانه های غلامان یا اطلس ها قرار گرفته اند. این درون مایه به کمک پیکره ها و حالت ها با حد اعلای قدرت و وضوح منتقل می گردد، همچون قطعۀ زیبایآفرینش آدم. پس از آن ، میکلانژ ساختِ آرامگاه پاپ را از سر گرفت که اگرچه در مقیاس جاه طلبانۀ طرح ریزی شده، ساخته نشد و فقط پیکرۀ موسی را خودِ میکلانژ ساخت، تا ۱۵۴۵ به طول انجامید. در ۱۵۲۰ پاپ کلمنس هفتم سفارش ساخت نمازخانۀ آرامگاهیِ مدیچی را در کلیسای سان لورنتسو فلورانس به میکلانژ محول کرد. این بنا با پیکره های مشهورِ روز و شب، و بامداد و شامگاه، در ۱۵۳۵ پایان یافت. در ۱۵۳۴ پاپ از او خواست، دیوار محراب نمازخانۀ سیستین را نقاشی کند؛ تزیینات این محراب را پروجینو اجرا کرده بود، و پاپ بعدی، پاپ پل سوم، بر ادامۀ کار پافشاری کرد. میکلانژ موضوعواپسین داوری را برای این نقاشی برگزید و ظرف شش سال (۱۵۳۵ـ۱۵۴۱)، شاهکار خود را پدید آورد. این اثر، از شکنجه و شهادت، عقوبت سخت، و تقدیر مصیبت بار، با اندوهی پرشکوه سخن می گوید. طرح های معماری سال های بعدِ میکلانژ در رم (ازجمله گنبد باشکوه سن پیِترو) در پیدایش سبک باروک تأثیر بسزایی داشت. دو دیوارنگارۀ او در نمازخانۀ پائولینا با نام های مصلوب شدن پطرس (۱۵۴۲ـ۱۵۵۰) ومسیحی شدن پولس (۱۵۴۲ـ۱۵۴۵)، آخرین نقاشی هایش بودند. پدر میکلانژ، بزرگ زادۀ فلورانسیِ ثروت باخته ای بود که مدیچی ها شغلی موقتی در کاپرسه به او دادند (۱۴۷۴ـ۱۴۷۵م). میکلانژ از هنرمندان جوانی بود که لورنتسو دِ مدیچی اجازه داد زیرنظر برتولدو در کارگاه، و بر روی مجموعه پیکره های کلاسیک باغ های مدیچی در فلورانس کار کند، و کارش تحسین لورنتسو را برانگیخت. فلسفۀ افلاطونی و علقۀ کلاسیک دورۀ رنسانسِ حاکم بر دستگاه مدیچی، در میکلانژ اثر ماندگاری نهاد. میکلانژ پس از مرگ لورنتسو در ۱۴۹۲م، که متشنج شدن فضای سیاسی فلورانس را در پی داشت، از بیم جان به بولونیا گریخت، و یک سال بعد به آن جا بازگشت. پیکرۀ مرمرین داود، معیار جدیدی در خلق پیکرۀ برهنه فراهم آورد. میکلانژ پیکره های عظیم خود را در قالب دیوارنگاره، در نمازخانۀ سیستین اجرا کرد. واپسین داوریِ میکلانژ نسبت به دیوارنگاره های نقاشان دیگر و حتی کار پیشین خود او بر روی سقف، لحنی متفاوت داشت. مشاهدۀ آن یادآور وقایعی است که به تازگی رخ داده بودند ـ همچون محاصرۀ فلورانس، تاراج رم ـ و نیز تأثیری که دانته در عمق جان هنرمند نهاده بود. هرچند این شاهکار غم بار از زیبایی سقف بی بهره است؛ با احاطه اش بر حرکت در فضا، راهی را نشان می دهد که نقاشی ایتالیا تا یک قرن بعد پیمود. به فهرست بلند دستاورد های میکلانژ، طراحی های عالی او را نیز باید افزود، که نخست آن ها را با مداد می کشید؛ بعدها به استفاده از گچ سیاه و گچ قرمز روآورد. سروده های او نیز درخور توجّه اند، به ویژه اشعاری که خطاب به ویتوریا کولونا بیوۀ مارکیِ پسکارا سرود؛ دوستیِ او به میکلانژ آرامش می بخشید و مرگش در ۱۵۴۷ میکلانژ را داغدار کرد. میکلانژ در رم درگذشت، ولی بعد، مقبره اش را با حد اعلای تشریفات احترام آمیز به کلیسای سانتا کروچۀ فلورانس منتقل کردند.
سوگواری مریم بر پیکر مسیح
سوگواری مریم بر پیکر مسیح
(یا: میکِلانْجِلو؛ نام کامل: میکلانجو دی لودوویکو بوئونارّوتی) مجسمه ساز، نقاش، معمار، و شاعر ایتالیایی. در موطنش، فلورانس، و نیز در رم کار کرد و نبوغش بر سرتاسر دورۀ رنسانس متعالی سایه افکند. میکلانژ در کاپْرِسه به دنیا آمد، ولی خانواده اش اهل فلورانس بودند و اندکی پس از تولد او، به شهر خود بازگشتند. در سیزده سالگی شاگرد دومنیکو گیرلاندایو، نقاش معروف، شد. آثار جوتّو و دیوارنگاره های مازاتچو در نمازخانۀ برانکاتچی را نیز اتود کرد. استعداد و علاقۀ ذاتی خود را در مجسمه سازی پروراند. در رقابت با هنرمندان باستان، سردیس فاونوس (ح ۱۴۸۹م؛ کاخ وِکّیو، فلورانس) و نقش برجستۀ نبرد قنطورس و لاپیت ها (خانۀ بوئوناروتّی، فلورانس) را ساخت. یک سال در بولونیا به سر برد و در ۱۴۹۶م، در ۲۱سالگی، به رم رفت. در مدت پنج سال اقامتش در رم، دو پیکرۀ پرآوازۀ باکوس (۱۴۹۶ـ۱۴۹۸م؛ موزۀ ملّی بارجلّو، فلورانس) و سوگواری مریم بر پیکر مسیح (۱۴۹۸ـ۱۴۹۹م؛ سان پیِترو، رم) را تراشید. در ۱۵۰۱ به فلورانس برگشت و از قطعه ای سنگ مرمر دور انداخته شدۀ کارّارا، پیکرۀ غول آسای داود (۱۵۰۱ـ۱۵۰۴م؛ موزۀ آکادمی، فلورانس) را آفرید. نقاشی را نیز رها نکرده بود؛ نقاشی های این دورۀ او عبارت اند از مریم عذرا و کودک با یوحنا و فرشتگان (ح۱۴۹۵م)، و خاکسپاری (ح۱۵۰۱؛ هر دو در نگارخانۀ ملی لندن)؛ و خانوادۀ مقدس (۱۵۰۳؛ نگارخانۀ اوفیتسی، فلورانس) شاهکاری که برای آنجلو دونی، حامیِ خود و حامی رافائل، نقاشی کرد. در ۱۵۰۴ سفارش اجرای دیوارنگارۀ بزرگی را در تالار ساختمان شورای حکومت جمهوریِ تازه تأسیسِ فلورانس گرفت؛ این اثر مکمّلی بود بر دیوارنگارۀ نبرد آنگیاریِ لئوناردو داوینچی؛ ولی هیچ یک از دو هنرمند کار خود را به پایان نرساندند. پاپ یولیوس دوم، میکلانژ را برای ساخت آرامگاه خود به رم فراخواند، که قرار بود با فواصلی، جمعاً ۴۰ سال بر روی آن کار کند. سپس پاپ به فکر تزیین سقف نمازخانۀ سیستین افتاد، و کار به پیشنهاد برامانتۀ معمار، به میکلانژ سپرده شد. نقل است که برامانته از سر حسادت این پیشنهاد را به میکلانژ داد و امیدوار بود که او از پسِ کار برنیاید و یا اثر مبتذلی خلق کند. میکلانژ کار را با بی میلی پذیرفت، ولی در مدتی کوتاه (چهار سال)، بدون دستیار، و در شرایطی دشوار، سقف مشهور را نقاشی کرد (۱۵۰۸ـ۱۵۱۲). این سمفونی عظیمِ توراتی، داستان آفرینش دنیا، و آفرینش آدم، هبوط، و طوفان نوح را در نُه قطعۀ باشکوه دربر می گیرد که در میان تصاویر پیامبران و سیبولاها (زنان غیبدانِ دوران باستان) و بر شانه های غلامان یا اطلس ها قرار گرفته اند. این درون مایه به کمک پیکره ها و حالت ها با حد اعلای قدرت و وضوح منتقل می گردد، همچون قطعۀ زیبایآفرینش آدم. پس از آن ، میکلانژ ساختِ آرامگاه پاپ را از سر گرفت که اگرچه در مقیاس جاه طلبانۀ طرح ریزی شده، ساخته نشد و فقط پیکرۀ موسی را خودِ میکلانژ ساخت، تا ۱۵۴۵ به طول انجامید. در ۱۵۲۰ پاپ کلمنس هفتم سفارش ساخت نمازخانۀ آرامگاهیِ مدیچی را در کلیسای سان لورنتسو فلورانس به میکلانژ محول کرد. این بنا با پیکره های مشهورِ روز و شب، و بامداد و شامگاه، در ۱۵۳۵ پایان یافت. در ۱۵۳۴ پاپ از او خواست، دیوار محراب نمازخانۀ سیستین را نقاشی کند؛ تزیینات این محراب را پروجینو اجرا کرده بود، و پاپ بعدی، پاپ پل سوم، بر ادامۀ کار پافشاری کرد. میکلانژ موضوعواپسین داوری را برای این نقاشی برگزید و ظرف شش سال (۱۵۳۵ـ۱۵۴۱)، شاهکار خود را پدید آورد. این اثر، از شکنجه و شهادت، عقوبت سخت، و تقدیر مصیبت بار، با اندوهی پرشکوه سخن می گوید. طرح های معماری سال های بعدِ میکلانژ در رم (ازجمله گنبد باشکوه سن پیِترو) در پیدایش سبک باروک تأثیر بسزایی داشت. دو دیوارنگارۀ او در نمازخانۀ پائولینا با نام های مصلوب شدن پطرس (۱۵۴۲ـ۱۵۵۰) ومسیحی شدن پولس (۱۵۴۲ـ۱۵۴۵)، آخرین نقاشی هایش بودند. پدر میکلانژ، بزرگ زادۀ فلورانسیِ ثروت باخته ای بود که مدیچی ها شغلی موقتی در کاپرسه به او دادند (۱۴۷۴ـ۱۴۷۵م). میکلانژ از هنرمندان جوانی بود که لورنتسو دِ مدیچی اجازه داد زیرنظر برتولدو در کارگاه، و بر روی مجموعه پیکره های کلاسیک باغ های مدیچی در فلورانس کار کند، و کارش تحسین لورنتسو را برانگیخت. فلسفۀ افلاطونی و علقۀ کلاسیک دورۀ رنسانسِ حاکم بر دستگاه مدیچی، در میکلانژ اثر ماندگاری نهاد. میکلانژ پس از مرگ لورنتسو در ۱۴۹۲م، که متشنج شدن فضای سیاسی فلورانس را در پی داشت، از بیم جان به بولونیا گریخت، و یک سال بعد به آن جا بازگشت. پیکرۀ مرمرین داود، معیار جدیدی در خلق پیکرۀ برهنه فراهم آورد. میکلانژ پیکره های عظیم خود را در قالب دیوارنگاره، در نمازخانۀ سیستین اجرا کرد. واپسین داوریِ میکلانژ نسبت به دیوارنگاره های نقاشان دیگر و حتی کار پیشین خود او بر روی سقف، لحنی متفاوت داشت. مشاهدۀ آن یادآور وقایعی است که به تازگی رخ داده بودند ـ همچون محاصرۀ فلورانس، تاراج رم ـ و نیز تأثیری که دانته در عمق جان هنرمند نهاده بود. هرچند این شاهکار غم بار از زیبایی سقف بی بهره است؛ با احاطه اش بر حرکت در فضا، راهی را نشان می دهد که نقاشی ایتالیا تا یک قرن بعد پیمود. به فهرست بلند دستاورد های میکلانژ، طراحی های عالی او را نیز باید افزود، که نخست آن ها را با مداد می کشید؛ بعدها به استفاده از گچ سیاه و گچ قرمز روآورد. سروده های او نیز درخور توجّه اند، به ویژه اشعاری که خطاب به ویتوریا کولونا بیوۀ مارکیِ پسکارا سرود؛ دوستیِ او به میکلانژ آرامش می بخشید و مرگش در ۱۵۴۷ میکلانژ را داغدار کرد. میکلانژ در رم درگذشت، ولی بعد، مقبره اش را با حد اعلای تشریفات احترام آمیز به کلیسای سانتا کروچۀ فلورانس منتقل کردند.
wikijoo: میکلانژ
نقل قول ها
میکل آنژ. میکل آنژ بوناروتی، مجسمه ساز، نقاش و معمار ایتالیایی. زادروز: (۱۴۷۵ - ۱۵۶۴ میلادی)
• «کمال بیشتر، رنج بیشتر.» -> سونات، دربارهٔ دانته.
• «برای ساختن تندیس یک زن، با سنگ های سخت آلپ دست و پنجه نرم کردن و از درونش، پیکری زنده را بیرون کشیدن، که هر چه از سنگ کاسته شود، بر آن افزوده می شود.» -> آن دلبه، یک زن
• «آن که به نبوغ خویش وقعی نمی نهد و در بند آن است که مطبوع طبع کوته فکران جلوه کند نزد من مقام و منزلتی ندارد.»• «اگر مردم می دانستند برای مقام استادی چه رنج ها برده ام و چه روزها و چه شب ها جان کنده ام هرگز از دیدن شگفتی های هنری ام متعجب نمی شدند.»• «با کمتر از آن زحماتی که برای پوشاندن عادات زشت خود تحمل می کنیم، می توانیم ترک عادت کنیم.»• «بلندنظر باشید و هدف های بزرگ تعیین کنید.»• «بهترین دستور زندگی این است که انسان اعتماد به نفس داشته باشد و در پرتو سعی و جدیت به مقام و منزلتی برسد.»• «تا زمانی که ننگ و جنایت دوام دارد، هیچ ندیدن و هیچ نشنیدن برای من منتهای خوشبختی است.»• «تمام وعده و نویدهای دنیا، فریبی بیش نیست و بهترین دستور زندگانی این است که اعتماد به نفس داشته باشی و در پرتو سعی و مجاهدت خود به مقامی برسی.»• «صلح ناحق بهتر از جنگ محق است.»• «صلح و آرامش را فقط در جنگل می توان یافت.»• «عشق، آدمی را به کمال می رساند.»• «موسیقی برای آواز و نقاشی برای منظره، مانند شعر است برای کلمات، اما آنجا که موسیقی و شعر در فهماندن احساسات رقیق بشری کوتاه می آیند و در هنر خویش فرو می مانند، نوبت نقاشی شروع می شود. در بسیاری از موارد چیزی که پرده نقاشی به ما می فهماند، یک میلیون کلمه به ادای آن قادر نیست.»• «نقاشی کن و زمان را از دست مده.»• «در تکه سنگی فرشته ای دیدم، آنقدر سنگ را تراشیدم تا فرشته را آزاد کردم.»• «وقتی از میکل آنژ سؤال شد، چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کرده ام و آثاری که از خود به جای می گذارم در حکم فرزندان من هستند…»
• «کمال بیشتر، رنج بیشتر.» -> سونات، دربارهٔ دانته.
• «برای ساختن تندیس یک زن، با سنگ های سخت آلپ دست و پنجه نرم کردن و از درونش، پیکری زنده را بیرون کشیدن، که هر چه از سنگ کاسته شود، بر آن افزوده می شود.» -> آن دلبه، یک زن
• «آن که به نبوغ خویش وقعی نمی نهد و در بند آن است که مطبوع طبع کوته فکران جلوه کند نزد من مقام و منزلتی ندارد.»• «اگر مردم می دانستند برای مقام استادی چه رنج ها برده ام و چه روزها و چه شب ها جان کنده ام هرگز از دیدن شگفتی های هنری ام متعجب نمی شدند.»• «با کمتر از آن زحماتی که برای پوشاندن عادات زشت خود تحمل می کنیم، می توانیم ترک عادت کنیم.»• «بلندنظر باشید و هدف های بزرگ تعیین کنید.»• «بهترین دستور زندگی این است که انسان اعتماد به نفس داشته باشد و در پرتو سعی و جدیت به مقام و منزلتی برسد.»• «تا زمانی که ننگ و جنایت دوام دارد، هیچ ندیدن و هیچ نشنیدن برای من منتهای خوشبختی است.»• «تمام وعده و نویدهای دنیا، فریبی بیش نیست و بهترین دستور زندگانی این است که اعتماد به نفس داشته باشی و در پرتو سعی و مجاهدت خود به مقامی برسی.»• «صلح ناحق بهتر از جنگ محق است.»• «صلح و آرامش را فقط در جنگل می توان یافت.»• «عشق، آدمی را به کمال می رساند.»• «موسیقی برای آواز و نقاشی برای منظره، مانند شعر است برای کلمات، اما آنجا که موسیقی و شعر در فهماندن احساسات رقیق بشری کوتاه می آیند و در هنر خویش فرو می مانند، نوبت نقاشی شروع می شود. در بسیاری از موارد چیزی که پرده نقاشی به ما می فهماند، یک میلیون کلمه به ادای آن قادر نیست.»• «نقاشی کن و زمان را از دست مده.»• «در تکه سنگی فرشته ای دیدم، آنقدر سنگ را تراشیدم تا فرشته را آزاد کردم.»• «وقتی از میکل آنژ سؤال شد، چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کرده ام و آثاری که از خود به جای می گذارم در حکم فرزندان من هستند…»
wikiquote: میکل _آنژ
کلمات دیگر: