کلمه جو
صفحه اصلی

قریب بحر

دانشنامه آزاد فارسی

قریب، بحر
(در لغت به معنی نزدیک) در اصطلاح عروض، از بحرهای عروضی. اصل آن «مفاعیلن مفاعیلن فاعلاتن» است. زحاف های این بحرند: قبض، قَصْر، کَفّ، حَذْف، خَرْم، خَرْب، سَلْخ. رایج ترین وزن های این بحر عبارت اند از مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن: ای پیر نگه کن که چرخ برنا/پیمود بسی روزگار بر ما (ناصرخسرو)؛ مفاعیلُ مفاعیلُ فاعلات: بسا حسنِ بلندا که می گشاد/بسا کُرّۀ نوزین که بشکنید (رودکی)؛ مفعولُ مفاعیلُ فاعلان: چو بوی گل امشب سفر کنیم/مرکب ز نسیم سحر کنیم (مهدی اخوان ثالث)؛ مفعول مفاعلن فاع: دارندۀ ما خدای است/روزی ده ما به جای است.


کلمات دیگر: