کلمه جو
صفحه اصلی

کچلک بازی

فارسی به انگلیسی

fuss


fuss, monkey-business

monkey-business


فرهنگ فارسی

الم شنگه راه انداختن داد و فریاد بیجا کردن : [ کچلک بازی در نیار . ]

لغت نامه دهخدا

کچلک بازی. [ ک َچ َ ل َ ] ( حامص مرکب ) عمل کچلک باز. || بدی پرداخت و اداء دین. بد معاملگی. ( یادداشت مؤلف ).
- کچلک بازی درآوردن ؛ بد پرداختن دین. بدمعاملگی کردن. ( از یادداشت مؤلف ).
- || داد و فریاد بیجا کردن. الم شنگه راه انداختن. ( فرهنگ فارسی معین ). جنقولک بازی درآوردن. ( امثال و حکم ). گربه رقصانیدن. اطوار درآوردن. اذیت و آزار کردن. بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن. ( لغات عامیانه جمالزاده ).

دانشنامه عمومی

کچلک بازی نمایش شاد ایرانی در دورهٔ زندی بود. شخصیت های اصلی این نمایش، لوطیها و مسخرگان کچل بودند. مشهورترین نمونهٔ کچلک بازی، نمایش حسن کچل است. او فردی فقیر بود که مرتب به خواستگاری دختر حاجی پولداری می رفت و هربار پس از درگیری های بسیار بازمی گشت. در کچلک بازی، کاسبکارهای پولدار و طماع هجو می شدند. از این نوع نمایش، متن مکتوبی در دست نیست.


کلمات دیگر: