لمط. [ ل َ ] (ع مص ) اضطراب کردن . || پریشان شدن . || طپیدن . || نیزه زدن . || (اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. (منتهی الارب ).
لمط
لغت نامه دهخدا
لمط. [ ل َ ] ( اِ ) نامی که در صحاری آفریقا به حیوانی از جنس بز کوهی دهندو از پوست آن سپر سازند و «درقة لمط» نامیده شود.
لمط. [ ل َ ] ( ع مص ) اضطراب کردن. || پریشان شدن. || طپیدن. || نیزه زدن. || ( اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. ( منتهی الارب ).
لمط. [ ل َ ] ( ع مص ) اضطراب کردن. || پریشان شدن. || طپیدن. || نیزه زدن. || ( اِخ ) گروهی از مردم که سپر نیکو و محکم سازند. ( منتهی الارب ).
لمط. [ ل َ ] (اِ) نامی که در صحاری آفریقا به حیوانی از جنس بز کوهی دهندو از پوست آن سپر سازند و «درقة لمط» نامیده شود.
کلمات دیگر: