کلمه جو
صفحه اصلی

قروم

فرهنگ فارسی

نخست گیاه خوردن گرفتن ستور یا بضعف و سستی خوردن .

لغت نامه دهخدا

قروم. [ ] ( اِ ) سنگی باشد هفت رنگ. ( برهان ) ( آنندراج ).

قروم. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قَرْم. مهتران قوم. ( منتهی الارب ). رجوع به قرم شود.

قروم. [ق ُ ] ( ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. || به ضعف و سستی خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قروم . [ ] (اِ) سنگی باشد هفت رنگ . (برهان ) (آنندراج ).


قروم . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قَرْم . مهتران قوم . (منتهی الارب ). رجوع به قرم شود.


قروم . [ق ُ ] (ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. || به ضعف و سستی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: