پلیدی و سرگین انداختن
متس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
متس. [ م َ ] ( ع مص ) پلیدی و سرگین انداختن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سرگین انداختن. ( ناظم الاطباء ). || جستن گیاه و جز آن را جهت برکندن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: