کلمه جو
صفحه اصلی

ناوران

فرهنگ فارسی

( صفت ) کشتی بان ملاح راننده ناو.
راننده ناو کشتی ران .

لغت نامه دهخدا

ناوران. ( نف مرکب ) راننده ناو. کشتی ران.

ناوران. [ وَ ] ( اِ ) ممکنات را گویند که جمع ناور باشد که به معنی ممکن است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). از لغات فرهنگ دساتیر است. رجوع به ناور شود.

ناوران . (نف مرکب ) راننده ٔ ناو. کشتی ران .


ناوران . [ وَ ] (اِ) ممکنات را گویند که جمع ناور باشد که به معنی ممکن است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از انجمن آرا). از لغات فرهنگ دساتیر است . رجوع به ناور شود.



کلمات دیگر: