( فسوس آمدن ) حیف آمدن . دریغ داشتن از کاری
فسوس امدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( فسوس آمدن ) فسوس آمدن. [ ف ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) حیف آمدن. دریغ داشتن از کاری :
بجز بر آن صنمم عاشقی فسوس آید
که جزبر آن رخ او عاشقی کیوس آید ( کذا ).
بجز بر آن صنمم عاشقی فسوس آید
که جزبر آن رخ او عاشقی کیوس آید ( کذا ).
دقیقی.
کلمات دیگر: