آنکه می بندد در را
مترع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مترع. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) پر. ( از منتهی الارب ). پر و سرشار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تَرع شود.
مترع. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) پرکننده. ( آنندراج ).کسی که پر می کند و انباشته می کند. ( ناظم الاطباء ).
مترع. [ م ُ ت َرْ رِ ] ( ع ص ) آن که در بندد. ( آنندراج ). آن که می بندد در را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تتریع شود.
مترع. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) پرکننده. ( آنندراج ).کسی که پر می کند و انباشته می کند. ( ناظم الاطباء ).
مترع. [ م ُ ت َرْ رِ ] ( ع ص ) آن که در بندد. ( آنندراج ). آن که می بندد در را. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تتریع شود.
مترع . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) آن که در بندد. (آنندراج ). آن که می بندد در را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتریع شود.
مترع . [ م ُ رَ ] (ع ص ) پر. (از منتهی الارب ). پر و سرشار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تَرع شود.
مترع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) پرکننده . (آنندراج ).کسی که پر می کند و انباشته می کند. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: