کلمه جو
صفحه اصلی

قرینین

لغت نامه دهخدا

قرینین . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قرین در حالت نصبی و جری . رجوع به قرین شود.


قرینین . [ ق َ ن َ ] (اِخ ) دو کوه است در پیرامون یمامه . (منتهی الارب ).


قرینین . [ ق َن َ ] (اِخ ) دهی است به بادیه ٔ شام . (منتهی الارب ).


قرینین . [ ق ُ رَی ْ ی َ ن َ ] (اِخ ) جایی است در دیار طی مختص به بنی جرم . (از معجم البلدان ).


قرینین. [ ق َ ن َ ] ( ع اِ ) تثنیه قرین در حالت نصبی و جری. رجوع به قرین شود.

قرینین. [ ق َ ن َ ] ( اِخ ) دو کوه است در پیرامون یمامه. ( منتهی الارب ).

قرینین. [ ق َن َ ] ( اِخ ) دهی است به بادیه شام. ( منتهی الارب ).

قرینین. [ ق َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است درمروشاه جهان. ( منتهی الارب ). شهر کوچکی است در وادی مرو که بدان برکدیز گویند. گروهی از دانشمندان بدان منسوبند. ( اللباب فی تهذیب الانساب ) ( انساب سمعانی ).

قرینین. [ ق ُ رَی ْ ی َ ن َ ] ( اِخ ) جایی است در دیار طی مختص به بنی جرم. ( از معجم البلدان ).

قرینین . [ ق َ ن َ ] (اِخ ) دهی است درمروشاه جهان . (منتهی الارب ). شهر کوچکی است در وادی مرو که بدان برکدیز گویند. گروهی از دانشمندان بدان منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب ) (انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: