( مصدر ) لم دادن .
بسیار بودن و در آن حال جنبیدن مانند کرم و خاکشی در آب گندیده . وول زدن .
بسیار بودن و در آن حال جنبیدن مانند کرم و خاکشی در آب گندیده . وول زدن .
لم زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) واکشیدن و خوابیدن به فراغت . (برهان ). خفتن به آسایش .
لم زدن . [ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار بودن و در آنجا جنبیدن مانند کرم و خاکشی در آب گندیده . وول زدن (در تداول مردم تهران ).