دهیست از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود در ۱٠۷ هزار گزی جنوب شرقی بیارجمند و ۸۹ هزار گزی جنوب جاده شوسه شاهرود به سبزوار در دشت شنزار معتدل خشکی واقعست و ۵٠ تن سکنه دارد .
ناهر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناهر. [ هَِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نهر است . (اقرب الموارد). رجوع به نهر شود. || انگور سپید. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). عنب ابیض . (معجم متن اللغة) (المنجد).
ناهر. [ هَِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از نهر است. ( اقرب الموارد ). رجوع به نهر شود. || انگور سپید. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ). عنب ابیض. ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ).
ناهر. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود، در 107 هزارگزی جنوب شرقی بیارجمند و 89 هزارگزی جنوب جاده شوسه شاهرودبه سبزوار. در دشت شنزار معتدل خشکی واقع است و 50 تن سکنه دارد. آبش از قناتی کوچک تأمین می شود. محصولش مختصری غلات ، بنشن و لبنیات و شغل مردمش زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافائی ایران ج 3 ).
ناهر. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود، در 107 هزارگزی جنوب شرقی بیارجمند و 89 هزارگزی جنوب جاده شوسه شاهرودبه سبزوار. در دشت شنزار معتدل خشکی واقع است و 50 تن سکنه دارد. آبش از قناتی کوچک تأمین می شود. محصولش مختصری غلات ، بنشن و لبنیات و شغل مردمش زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافائی ایران ج 3 ).
ناهر. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود، در 107 هزارگزی جنوب شرقی بیارجمند و 89 هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ شاهرودبه سبزوار. در دشت شنزار معتدل خشکی واقع است و 50 تن سکنه دارد. آبش از قناتی کوچک تأمین می شود. محصولش مختصری غلات ، بنشن و لبنیات و شغل مردمش زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافائی ایران ج 3).
کلمات دیگر: