دهی از دهستان نهر هاشم شهرستان اهواز
کاظمی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کاظمی . [ ظِ ] (اِخ ) (سید...) به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوه ٔ سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان که مشهور است بخواجه ٔ جهان روی توجه به جانب گلبرگه آورد و در وقت مراجعت از راه دریا به فارس رفته در شیراز رحل اقامت انداخت و هم در آن ولایت عازم سفر آخرت گشته خانه ٔ تن از مهمان روح بازپرداخت ، قصیده ٔ شهر آشوب که در مذمت اعیان و اشراف دارالسلطنه هرات منظوم شده از نتایج طبع اوست و مطلع آن قصیده این است . که :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم خری نیم .
در ترجمه ٔ مجالس النفائس آمده است :
شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال . اما سبک روح پر روح ، و در کمال فضل و کمال ، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت ، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست :
صبح از افق چو رایت بیضا برآورد
آهم علم بر اوج ثریا برآورد
و هجو شهرانگیز که جهت عامه ٔ شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم ، خری نیم
(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 211). و در صفحه ٔ 37 همین کتاب آمده : ... از حضرت پادشاه به خواجه ٔ جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود.
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم خری نیم .
(رجال کتاب حبیب السیر ص 170).
در ترجمه ٔ مجالس النفائس آمده است :
شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال . اما سبک روح پر روح ، و در کمال فضل و کمال ، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت ، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست :
صبح از افق چو رایت بیضا برآورد
آهم علم بر اوج ثریا برآورد
و هجو شهرانگیز که جهت عامه ٔ شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم ، خری نیم
(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 211). و در صفحه ٔ 37 همین کتاب آمده : ... از حضرت پادشاه به خواجه ٔ جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود.
کاظمی . [ ظِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و14هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به خرمشهر کنار راه کارون . دشت و گرمسیری و داری 170 تن سکنه است . آب از کارون دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ ایدان هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
کاظمی. [ ظِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری اهواز و14هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به خرمشهر کنار راه کارون. دشت و گرمسیری و داری 170 تن سکنه است. آب از کارون دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه ایدان هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
کاظمی. [ ظِ ] ( اِخ ) ( سید... ) به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوه سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان که مشهور است بخواجه جهان روی توجه به جانب گلبرگه آورد و در وقت مراجعت از راه دریا به فارس رفته در شیراز رحل اقامت انداخت و هم در آن ولایت عازم سفر آخرت گشته خانه تن از مهمان روح بازپرداخت ، قصیده شهر آشوب که در مذمت اعیان و اشراف دارالسلطنه هرات منظوم شده از نتایج طبع اوست و مطلع آن قصیده این است. که :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم خری نیم.
شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال. اما سبک روح پر روح ، و در کمال فضل و کمال ، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت ، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست :
صبح از افق چو رایت بیضا برآورد
آهم علم بر اوج ثریا برآورد
و هجو شهرانگیز که جهت عامه شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم ، خری نیم
( ترجمه مجالس النفائس ص 211 ). و در صفحه 37 همین کتاب آمده :... از حضرت پادشاه به خواجه جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود.
کاظمی. [ ظِ ] ( اِخ ) ( سید... ) به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوه سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان که مشهور است بخواجه جهان روی توجه به جانب گلبرگه آورد و در وقت مراجعت از راه دریا به فارس رفته در شیراز رحل اقامت انداخت و هم در آن ولایت عازم سفر آخرت گشته خانه تن از مهمان روح بازپرداخت ، قصیده شهر آشوب که در مذمت اعیان و اشراف دارالسلطنه هرات منظوم شده از نتایج طبع اوست و مطلع آن قصیده این است. که :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم خری نیم.
( رجال کتاب حبیب السیر ص 170 ).
در ترجمه مجالس النفائس آمده است :شخصی کاظم الغیظ بود، ازین جهت کاظمی تخلّص مینمود ولیکن بسی کسی هزال و بر جدال. اما سبک روح پر روح ، و در کمال فضل و کمال ، سلطان صاحبقران او را به رسالت به هندوستان فرستاد و در وقت مراجعت در ملک عراق توقف نمود بعد از آن چون به شیراز رفت از شر آز و حرص طعام هلاک گشت ، زیرا که چندان طعام بنوشید که ممتلی گردید و از درد ابتلا مرد و از جمله اشعار اوست :
صبح از افق چو رایت بیضا برآورد
آهم علم بر اوج ثریا برآورد
و هجو شهرانگیز که جهت عامه شهر هری گفته نیکوست و این مطلع آنست :
شکر خدا که قاضی شهر هری نیم
در سلک آدمی صفتانم ، خری نیم
( ترجمه مجالس النفائس ص 211 ). و در صفحه 37 همین کتاب آمده :... از حضرت پادشاه به خواجه جهان به رسالت رفت و محل آمدن در عراق ماند و در شیراز فوت شد. در سپاهیگری شهرت تمام داشت نظمش روان واقع میشد وقصایدش در رنگ قصاید بابا سودائی بود.
دانشنامه عمومی
کاظمی (دلفان). کاظمی (دلفان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دلفان در استان لرستان ایران است.
این روستا در دهستان میریگ جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۷ نفر (۲۶خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان میریگ جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۷ نفر (۲۶خانوار) بوده است.
wiki: کاظمی (دلفان)
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] کاظمی (ابهام زدایی). کاظمی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • اسدالله دزفولی کاظمی، معروف به ملا اسدالله تستری (۱۱۸۶- ۱۲۳۷قمری)، از علمای بزرگ اسلام• شیخ راضی کاظمی، از علمای مجاهد شیعه عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• عبدالحسین کاظمی، از علمای مجاهد شیعه عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• محمدجواد کاظمی، از علمای قرن یازدهم هجری قمری• میرزاابراهیم سلماسی کاظمی، از علمای مجاهد ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری
...
...
wikifeqh: کاظمی_(ابهام_زدایی)
واژه نامه بختیاریکا
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ت ) بویری؛ ( ط ) دینارانی
پیشنهاد کاربران
طایفه ای در چمن سلطان لرستان
فرو آورنده ( ازبین برنده ) ی خشم
کاظمی سرتلی در استان فارس
شیراز
شیراز
ناظم ازنظم گرفته شده و کاظم از کظم ومعنی کظم = ماظَنُ بِک ، یعنی هیچ ظن وگمان بدی به تو ندارم ونیست. بعبارتی کاظم اسم فاعل وکسی است که رفع کدورت دارد وظن بد ندارد در مساله غیظ ( ( خشم ) ) بنابراین کسی که کاظم به کظم غیظ است یعنی اراده ای برای خشم بیهوده درهیچ شرایطی ندارد ومعتبر به عصبانی نشدن و نشان ندادن فعل خشم وتندی رفتار است زیرابالاترین مقام بهشت مختص صابران است
کلمات دیگر: