کلمه جو
صفحه اصلی

قزه

فرهنگ فارسی

جامه تنگ خط داری که فقرائ میپوشند

لغت نامه دهخدا

قزه . [ ق َ زَ / زِ ] (اِ) جامه ٔ تنگ خطداری که فقراء میپوشند. (ناظم الاطباء).


قزة. [ ق ُ زَ ] (ع اِ) بازیی است عربان را. || مار یا نوعی از آن دم بریده کج رفتار. ج ، قزات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قزة. [ ق ِزْ / ق ُزْ / ق َزْ زَ ] (ع ص ) مؤنث قز. زن نیک پاک از آلایش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


( قزة ) قزة. [ ق ُ زَ ] ( ع اِ ) بازیی است عربان را. || مار یا نوعی از آن دم بریده کج رفتار. ج ، قزات. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قزة. [ ق ِزْ / ق ُزْ / ق َزْ زَ ] ( ع ص ) مؤنث قز. زن نیک پاک از آلایش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قزه. [ ق َ زَ / زِ ] ( اِ ) جامه تنگ خطداری که فقراء میپوشند. ( ناظم الاطباء ).

گویش مازنی

/ghoze/ بخشی از شلوار در قسمت پایین بند آن در شلوارهای بند دار قدیم لیفه ی شلوار

بخشی از شلوار در قسمت پایین بند آن در شلوارهای بند دار قدیم ...


پیشنهاد کاربران

قزه: بخشی از کشتی، قسمت بالای دکل. ؟؟؟

بخشی از گشتی


کلمات دیگر: