آنچه از اینجا و آنجا فراهم آورند
قروش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قروش. [ ق َرْ وَ ] ( ع اِ ) آنچه از اینجا و آنجا فراهم آورند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قروش. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قرش. رجوع به قرش شود.
قروش. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ قرش. رجوع به قرش شود.
قروش . [ ق َرْ وَ ] (ع اِ) آنچه از اینجا و آنجا فراهم آورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قروش . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قرش . رجوع به قرش شود.
فرهنگ عمید
نوعی مسکوک رایج در بعضی کشورهای عربی.
گویش مازنی
فریاد و شیون
/gheroosh/ فریاد و شیون
کلمات دیگر: