( صفت اسم ) ۱ - منسوب به کارد یا گوسفند ( گاو ) کاردی . گوسفندی ( گاوی ) که برای کشتن پرورش دهند . ۲ - کاردی کردن . ۳ - قسمی شفتالوی بزرگ و خوش طعم و پر آب و دیر رس که چون غالبا آنرا نارس خورند ناگزیر باید با کارد برند . ۴ - شکوفه طلع ( بدین معنی در تفسیر تربت جام بکار رفته ) .
نامی است که در نور مازندران به بارهنگ دهند
نامی است که در نور مازندران به بارهنگ دهند