نام نوایی که مطربان زنند
فنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فنه . [ ] (اِ) نام نوایی که مطربان زنند. (یادداشت مؤلف ) :
بامدادان بر چکک زن ، چاشتگاهان بر شخج
نیم روزان بر لبینا، شامگاهان بر فنه .
بامدادان بر چکک زن ، چاشتگاهان بر شخج
نیم روزان بر لبینا، شامگاهان بر فنه .
منوچهری .
فنة. [ ف َن ْ ن َ ] (ع اِ) ساعت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اندکی از روزگار. (از اقرب الموارد). || مدت . (منتهی الارب ).
فنة. [ ف ُن ْ ن َ ](ع اِ) گیاه بسیار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
( فنة ) فنة. [ ف ُن ْ ن َ ]( ع اِ ) گیاه بسیار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فنة. [ ف َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) ساعت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اندکی از روزگار. ( از اقرب الموارد ). || مدت. ( منتهی الارب ).
فنه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) فنک. آس. قرساق. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فنگ شود.
فنه. [ ] ( اِ ) نام نوایی که مطربان زنند. ( یادداشت مؤلف ) :
بامدادان بر چکک زن ، چاشتگاهان بر شخج
نیم روزان بر لبینا، شامگاهان بر فنه.
فنة. [ ف َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) ساعت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اندکی از روزگار. ( از اقرب الموارد ). || مدت. ( منتهی الارب ).
فنه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) فنک. آس. قرساق. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فنگ شود.
فنه. [ ] ( اِ ) نام نوایی که مطربان زنند. ( یادداشت مؤلف ) :
بامدادان بر چکک زن ، چاشتگاهان بر شخج
نیم روزان بر لبینا، شامگاهان بر فنه.
منوچهری.
فنه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) فنک . آس . قرساق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فنگ شود.
دانشنامه عمومی
فنه (به اسپانیایی: Fene) یکی از دهستان های اسپانیا است که در Ferrol واقع شده است.
فهرست شهرهای اسپانیا
فنه ۲۶٫۲۹ کیلومترمربع مساحت و ۱۴٬۱۶۵ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای اسپانیا
فنه ۲۶٫۲۹ کیلومترمربع مساحت و ۱۴٬۱۶۵ نفر جمعیت دارد.
wiki: فنه
واژه نامه بختیاریکا
( فِنِّه ) ( صت ) ؛ فتنه؛ فتنه گر
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی
حیله. فن عجیب
Feneh
حیله. فن عجیب
Feneh
فنه [f�nn�]: عرشه عقب یا جلوی لنج که سرپوشیده است. در زبان محلی میناب وگناوه
کلمات دیگر: