کلمه جو
صفحه اصلی

قدره

عربی به فارسی

توانايي , استطاعت , گنجايش , ظرفيت , صلا حيت , شايستگي , کفايت , سررشته


فرهنگ فارسی

شیشه خرد و گویند کم قدره نخلک یعنی چه مقدار خرما بنان است .

لغت نامه دهخدا

قدرة. [ ق َ دَ رَ ] (ع اِ) شیشه ٔ خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و گویند: کم قَدَرَة نخلک ؛ یعنی چه مقدار خرمابنان است . و گویند: غرس علی القدرة و هی ان یغرس علی حد معلوم بین کل نخلتین . (منتهی الارب ).


قدرة. [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرت . توانستن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) توانائی . (آنندراج ). || قدرت در اصطلاح علم کلام تمام ارباب ملل مختلف متفقند در آنکه حق تعالی و تقدس قادر است ، یعنی فاعل به اختیار است . اگر خواهد فعل کند، و اگر نخواهد ترک کندبه حسب دواعی مختلفه و مذهب فلاسفه آن است که او موجب است بالذات . و تأثیر او همچو تأثیر آتش است در تسخین . و دلیل بر صحت مذهب او آن است که اگر ایجاد عالم از حق تعالی بر سبیل ایجاب بود ایجاد اوامر عالم را اگر موقوف به شرطی نباشد یا اگر موقوف بود آن شرط یا قدیم باشد یا حادث پس حدوث واجب یا قدم عالم لازم آید، و این هر دو محال است . اما اول چونکه واجب مبداء ممکنات و صانع مکونات است و وجود او از دیگری نتواند بودن ، و هیچ چیز بر او سابق نیست ، و هرچه چنین باشد حادث نباشد. و اما دوم ، بنابر آنکه در مسئله ٔ حدوث عالم از آن معمولاً یاد میشود. و اگر موقوف بر شرطی حادث بوده باشد نقل سخن کنیم با تأثیر او در آن شرط، و تسلسل لازم آید و قوی ترین دلایل فلاسفه در این مقام آن است که تأثیر حق تعالی در اثر اگر لذاته باشد یا بواسطه ٔ صفت قدیمیت دوام مؤثریت او واجب بود به وجوب دوام الذات او الصفةالقدیمة و چون دوام مؤثریت او واجب باشد او موجب بود. و اگر بواسطه ٔ صفت حادثه باشد، نقل سخن کنیم با تأثیر او در آن شرط و تسلسل لازم آید. و جواب آن است که دوام اثر بنا بر دوام صفت قدیمه ، در موجب واجب باشد نه در مختار. (قسم اول نفایس الفنون ص 109). اما در آنکه حق تعالی بر جمیع ممکنات قادر است یا نه ، مذهب صحیح آن است که بر جمیع ممکنات قادر است زیرا که مصحح مقدوریت امکان است و آن وصفی است مشترک میان جمع ممکنات ، و موجب قدرت ذات اوست ، و نسبت ذات او با همه یکسان ، زیرا که اگر ذات اورا به بعضی اختصاص باشد دون بعضی ، اگر آن اختصاص بی مخصصی بود ترجیح بلامرجح لازم آید. و اگر بواسطه ٔ مخصصی باشد احتیاج او بدان لازم آید و مذهب فلاسفه آن است که حق تعالی واحد است من جمیعالوجوه و از واحد من جمیعالوجوه نشاید که جز یک اثر صادر شود. و جواب این از دلیلی که یاد کرده شد معلوم است . و مذهب نظام آن است که او بر قبیح قادر نیست ، زیرا که جهل او یا حاجت بدان لازم آید و جواب آن است که قادر است بدان ، اما چون مانع بر صدور آنکه عدم داعیه است بفعل او حاصل است صادر نشود. و مذهب بلخی آن است که حق تعالی بر مثل فعل بنده قادر نیست چه فعل بنده یا طاعت است یا معصیت ، همچو افعال مجانین و حق تعالی از این جمله منزه است . و جواب آن است که کون الفعل طاعته او معصیته او عبثاً اعتبار این است که عارض فعل میشود به نسبت با بنده اما ذات فعل حرکت است یا سکون و حق تعالی قادر است بر خلق آن در غیر. (نفایس الفنون قسم اول ص 92).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَدَرُهُ: اندازه اش - وسعش
معنی قَدْرِهِ: منزلتش (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و شب قدر را بدان ج...
معنی قَدَّرَهُ: آن را تقدیر کرد - آن را مقدّر ساخت - آن را دارای حدود واندازه کرد -برای آن اندازه قرار داد
معنی مَا قَدَرُواْ: نشناختند(در عبارت "مَا قَدَرُواْ ﭐللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ "نمیتوانند خدا را آن طور که حق اندازهگیری او است ، اندازه بگیرند ، تمثیلی است برای اینکه مردم آن طور که باید خدا را نمیشناسند )
ریشه کلمه:
قدر (۱۳۲ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

گویش مازنی

/ghadre/ بشقاب گلی - کاسه ی بزرگ – قدح ۳قدر و ارزش

۱بشقاب گلی ۲کاسه ی بزرگ – قدح ۳قدر و ارزش


پیشنهاد کاربران

ارزش او


کلمات دیگر: