مترادف مجرا : آبراه، جو، راه، کانال، مسیر، گذرگاه، سوراخ، منفذ، شیوه عمل، روش | اجراکننده، اقدام کننده، عمل کننده
برابر پارسی : آبراه، راه، گدار، گذرگاه
aqueduct, channel, duct, line, passage, pipe, trench, tube
channel, passage, duct, canal
۱. آبراه، جو، راه، کانال
۲. مسیر، گذرگاه
۳. سوراخ، منفذ
۴. شیوه عمل، روش
آبراه، جو، راه، کانال
مسیر، گذرگاه
سوراخ، منفذ
شیوه عمل، روش
اجراکننده، اقدامکننده، عملکننده
هریک از ساختارهای لولهایشکلی که ترشحات برخی غدد یا اندامها ازطریق آنها خارج میشود
مجرا. [ م ُ ] (ع ص ) مُجری ̍ روان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). روان شده و اجراشده . (ناظم الاطباء). ورجوع به مجری شود. || برآورده شده . (ناظم الاطباء). || تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ).
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
۱. محل عبور؛ ممر؛ جای روان شدن.
۲. روش عادی و طبیعی انجام یک امر.
۳. (ادبی) در قافیه، حرکت رَوی.
اجراشده؛ روانکردهشده.