بی وطن، بی دولت، بی شکوه، بی وقار
بی وطن
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
که وطن ندارد ٠ آواره ٠ و در تداول عامه دشنام گونه ایست ٠
لغت نامه دهخدا
بی وطن. [وَ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + وطن ) که وطن ندارد. آواره. || در تداول عامه ، دشنام گونه ای است.
کلمات دیگر: