کلمه جو
صفحه اصلی

سلافه

فرهنگ فارسی

می . شراب . شیرین

لغت نامه دهخدا

( سلافة ) سلافة. [ س ُ ف َ ] ( ع اِ ) می. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). شراب شیرین. ( ابن بیطار ). || هرچه فشارده شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به سلاف شود.

سلافة. [ س ُ ف َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). شراب شیرین . (ابن بیطار). || هرچه فشارده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به سلاف شود.


پیشنهاد کاربران

عشق و پاک عربی


کلمات دیگر: