کلمه جو
صفحه اصلی

کلکان

لغت نامه دهخدا

کلکان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوباتوست که در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


کلکان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلاترزان است که در بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


کلکان . [ ک ُ ] (اِخ ) کولکان .نام یکی از پسران چنگیز است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جهانگشای جوینی ص 224 و 142 شود.


کلکان. [ ک ُ ] ( اِخ ) کولکان.نام یکی از پسران چنگیز است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به جهانگشای جوینی ص 224 و 142 شود.

کلکان. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اوباتوست که در بخش دیواندره شهرستان سنندج واقع است و 280 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

کلکان. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کلاترزان است که در بخش حومه شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

کلکان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کلکان (دیواندره)
کلکان (سنندج)
کلکان (ولایت کابل)
ولسوالی کلکان

پیشنهاد کاربران

کلکان به معنی سنگ جمع شده کنارزمین های کشاورزی میباشد

کلکان به معنی کالان یعنی محل خرید فروش
و معنی دوم یعنی کلک در زبان کردی به معنی خونه پلکانی

کلکان، ازدوواژه کل، به معنی بزنروحشی یاکوهی، وکان به معنی محل وفور هرچیزی. کلکان یعنی محل تجمع کل یاکان کل،


کلمات دیگر: