( ور آورد کردن ) بر آورد کردن دیدن بچیزی
وراورد کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( ورآورد کردن ) ورآورد کردن. [ وَ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآورد کردن. دیدن به چیزی. دیدن به چیزی بلند از زیر تا بالا یا از بالاتا زیر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). بنظر دقت نگریستن. || تخمین زدن. رجوع به برآورد کردن شود.
کلمات دیگر: