کلمه جو
صفحه اصلی

ناعب

لغت نامه دهخدا

ناعب. [ ع ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل است از نعب : نعب الغراب ؛ بانگ کرد و گردن افراشت و سر خود جنبانید در حال بانگ کردن یا بدون بانگ ، و هو ناعب. ( از معجم متن اللغة ). رجوع به نعب شود.

ناعب. [ ع ِ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ).
- بنو ناعب ؛ حیی است. ( منتهی الارب ). حیی است از عرب. ( معجم متن اللغة ).

ناعب . [ ع ِ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة).
- بنو ناعب ؛ حیی است . (منتهی الارب ). حیی است از عرب . (معجم متن اللغة).


ناعب . [ ع ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نعب : نعب الغراب ؛ بانگ کرد و گردن افراشت و سر خود جنبانید در حال بانگ کردن یا بدون بانگ ، و هو ناعب . (از معجم متن اللغة). رجوع به نعب شود.



کلمات دیگر: