کلمه جو
صفحه اصلی

مباع

لغت نامه دهخدا

مباع. [ م َ ] ( ع مص ) ( از «ب ی ع » ) فروختن و خریدن. از لغات اضداد است. ( منتهی الارب ).

مباع. [ م ُ ] ( ع ص ) عرضه شده برای فروش. ( ناظم الاطباء ).

مباع . [ م َ ] (ع مص ) (از «ب ی ع ») فروختن و خریدن . از لغات اضداد است . (منتهی الارب ).


مباع . [ م ُ ] (ع ص ) عرضه شده برای فروش . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: