( اسم ) بخور کرده شده .
هر چیز که سبب گنده دهنی گردد
هر چیز که سبب گنده دهنی گردد
مبخر. [ م ُ ب َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) بخارکننده و آن که نفس وی بدبو و گندیده است . || هر مایعی که در مجاورت هوا جوش کند. (ناظم الاطباء).
مبخر. [ م ُ خ ِ ] (ع ص ) هر چیز که سبب گنده دهنی گردد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مبخر.[ م ُ ب َخ ْ خ َ ] (ع ص ) بخور کرده شده . (آنندراج ). خوشبو و بخاردار. (ناظم الاطباء) : نسیم شمیم او عالم را معطر و مبخر گرداند. (سندبادنامه ص 45).