کلمه جو
صفحه اصلی

مباهجه

لغت نامه دهخدا

( مباهجة ) مباهجة. [ م ُ هََ ج َ ] ( ع مص ) نبرد کردن کسی را در خوبی ونیکویی و مفاخرت نمودن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

مباهجة. [ م ُ هََ ج َ ] (ع مص ) نبرد کردن کسی را در خوبی ونیکویی و مفاخرت نمودن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: